cache01last1604823444

وبلاگ ناظرتوحيدي ثمرين

دل نوشته هاي ناظر توحیدی ثمرین

به وبلاگ من خوش آمدید . امیدوارم لذت ببرید

:: ردیاب جی پی اس ماشین
:: ارم زوتی z300
:: جلو پنجره زوتی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان سپیده های سیاه و آدرس mashgezendegi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 165
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1






خمیازه

هی خمیازه می کشد

و کش می آید

وآب را

ازماهی می گیرد

این تورپیرماهیگیر



نوشته شده توسط ناظر توحیدی ثمرین در 12 / 8 / 1392

تکه های آرامش

من

انسانم

ازابتدای ویرانی ام

با

پنجره هایی بسته

وآینه های شکسته

دربه در

درپی آرامشم

شانه به شانه دیوارچین قدکشیدم !

ولی نمیدانم

مشت های داخل دهانم

برای آسایش چه کسی

دریوزه شدند

آیارهایی درلوله تفنگها زندانیست؟

ماشه رابچکان .

 

 



نوشته شده توسط ناظر توحیدی ثمرین در 9 / 8 / 1392

پنجره

من

انسانم

ازابتدای آفرینشم

دربه در

درپی

پنجره ای می گردم

که دیوار

نداشته باشد



نوشته شده توسط ناظر توحیدی ثمرین در 7 / 8 / 1392

قصه بگو

مادرپیرمن

وقتی تاریک می شد

قصه می گفتــــــــــی

منتظـــــــرم

شروع کـــن.



نوشته شده توسط ناظر توحیدی ثمرین در 6 / 8 / 1392

نشخوار

سیاه

سفید

سیاه

سفید

ورق می زد

تمامی چشمهایش را

دربه در

درپی

مرتعی که قبلا" چریده بود!



نوشته شده توسط ناظر توحیدی ثمرین در 6 / 8 / 1392

دگردیسی

مگسان

ازدورشیرینی

برخاستند

مجلد شدند

و

نیش زدند

پس  دگردیسی

تکامل نیست !

حادثه ای است شوم

باورکن!



نوشته شده توسط ناظر توحیدی ثمرین در 1 / 8 / 1392

یوسف چشمانم

یوسف چشمانم

بخواب

هرکجا که تاکنون به خواب رفته بودی

پنهان شو

درهمانجایی که تاحالافرورفته بودی

مراقب باش

این

برادران

ترا

به چاه

نیاندازند



نوشته شده توسط ناظر توحیدی ثمرین در 1 / 8 / 1392

شعرکوتاه آذری

ایلدیریم !

گز ویردون قورخدوم

جیریلیب باخما منه

چادیریم یوخدی منیم

توپوروب  یاخما منه



نوشته شده توسط ناظر توحیدی ثمرین در 1 / 8 / 1392

تفنگ

ای سار نازنین

عجبا !

چقدرما

شبیهیم

درسرنوشت

به هم

تامی رویم

سنگ

تامی پریم

بنگ



نوشته شده توسط ناظر توحیدی ثمرین در 1 / 8 / 1392

گنده

قد می کشم

نه مغرور چون درخت

نه طولانی  لذیذ

مثل یک بوسه

گنده!

مثل یک درد

مثل یک زبان بادکرده

که دروطن خود

لکنت گرفته است



نوشته شده توسط ناظر توحیدی ثمرین در 29 / 7 / 1392

رسم

به حکم باد

ابرسیاه

بالای سرم

شادیهای من

درقید حیات

نیستند

نه گلی

نه ختمی

نه تسلیتی

آخر

این چه رسمی است؟

دوستان



نوشته شده توسط ناظر توحیدی ثمرین در 29 / 7 / 1392

رسم ایل

نم کشیده است

غیرت صخره

ای موجها

بکوبید

شاید

به خاطر آورد

رسم ایل را



نوشته شده توسط ناظر توحیدی ثمرین در 29 / 7 / 1392

مشت

با انگشت هایشان

حرف می زدند

باانگشت هایشان

مرا

نشان میدادند

انگشت هایشان

باهم

متحدشدند

و

سربه سردهانم گذاشتند

آخر

کدام پاییز

به زمستان ختم نمی شود؟



نوشته شده توسط ناظر توحیدی ثمرین در 27 / 7 / 1392

حافظه

دیشب

حافظه ام راورق زدم

دنبال شادی های کودکانه ام

تیروکمانی دیدم

آویخته

بردیواری که

چشمهایش پف کرده

وپرنده ای که

هرگزنزدم

بقچه بقچه

بهارتامی کرد

تکه چوبی برمنقار

تاغصه راداربزند

فکرکردم

آسمان مال من است



نوشته شده توسط ناظر توحیدی ثمرین در 21 / 7 / 1392

چمدان

چمدانم را پرازاشتباه کردم

اشتباهاتی که خودم پس اندازکرده بودم

اشتباهاتی که از پدرم به ارث برده بودم

وبه خیابان آمدم

منتظرشدم تاکسی بیاید

و.....

زیرپایم

علفها سبزشدند

سبز سبز سبز

من هنوزپیاده ام



نوشته شده توسط ناظر توحیدی ثمرین در 17 / 7 / 1392

آرامش

با خواب

به آرامش نمی رسم

خستگی روزهایم

ازوسعت این شبها

بیشتراست

مرگ را ندیده ای ؟



نوشته شده توسط ناظر توحیدی ثمرین در 17 / 7 / 1392

می بوسمت

دورازچشم شب یازه ها

می بوسمت

وای کاش

این خوشی

نهالی بود که تازه کاشته شده

راهی بود که تازه آغازشده

نه گلی پابه خزان

یاجوانی که فردا اعدام میشود



نوشته شده توسط ناظر توحیدی ثمرین در 17 / 7 / 1392

درد

کاش

این درد

یک فنجان چایی بود

یا روغنی که سرخت میکند

ولی جذب نمیشود

یاپیرمردی بود

که دوبارسکته کرده

یاجوانی که

فردا اعدام میشود



نوشته شده توسط ناظر توحیدی ثمرین در 17 / 7 / 1392

جوانه

خیس شدیم

خیس خیس خیس

ازبس که دعای سبز باران خواندیم

حالا

بیا پشت پنجره

تا

ازسرازیری فکرهم

سربخوریم



نوشته شده توسط ناظر توحیدی ثمرین در 16 / 7 / 1392

شب نورانی

این شب

صبح را

ببین چطوربلعیده

که روی ماهش

اینچنین

نورانیست



نوشته شده توسط ناظر توحیدی ثمرین در 16 / 7 / 1392

حامله

دست هایشان 

ابرنشد

چترنشد

کلاه شد

وخیابان را حامله کرد



نوشته شده توسط ناظر توحیدی ثمرین در 15 / 7 / 1392

قیامت من

هرروز

تشییع میشوم

روی دوش خیابان

بی آنکه

شمعی

بسوزد

پس چرا

دهان

وا

نمی کند

زمین.



نوشته شده توسط ناظر توحیدی ثمرین در 14 / 7 / 1392

مترسک

 

این مترسک

طوری ژست می گیرد

که انگار

رئیسی است

باشد کلاغی چشمانش رابجود

تاازخیانت خاربویی نبرد



نوشته شده توسط ناظر توحیدی ثمرین در 14 / 7 / 1392

پیــــــــــــــری

بالای سرم 

لشکر سفیــــــــــدرامی بینــــــــی ؟

آنها

برای کشتن من آمده اند.



نوشته شده توسط ناظر توحیدی ثمرین در 13 / 7 / 1392

بیماری

چهارده روز

هرروزچهارده بار

روی تخت

به دردفکرکرده ام

و به امید

که روبروی مرگ  است

پشت بیمارستان



نوشته شده توسط ناظر توحیدی ثمرین در 13 / 7 / 1392

سقوط

ازکدام ارتفاع

آیا

سقوط کرده ای

که چنین

گیج می زنی ؟

روسری ات رامحکم ببند

که سرت بادنکند!



نوشته شده توسط ناظر توحیدی ثمرین در 9 / 7 / 1392

سکسکه شعر!

مرگ دررگهایم

پاروی پا انداخته

می اندیشد

چگونه ازدیوارعمرم بالا برود

بگذاربرود

اوعاشق موهای شبرنگ من است

او

باتردید

به شباهتهای من

وپرنده معصوم می نگرد

برایم

پنجره ای بیاورید

اومراخواهدبرد.

 

 

 



نوشته شده توسط ناظر توحیدی ثمرین در 8 / 7 / 1392

دوستت دارم

بعد ازهر

نفسی

سیبی

سیگاری

هی می نویسم و خط می زنم

تابگویم

دوستت دارم

 



نوشته شده توسط ناظر توحیدی ثمرین در 7 / 7 / 1392

مژدگانی

دورازچشم  شب یازه ها

درحنابندان  سبزه ونور

تولد چراغی دیگررا

جشن خواهم گرفت

هرکس این خبررابیاورد

ازپلکان مرگ پایین خواهم آمد

آینه درآینه

وبغل بغل

شادی پروانگان را

به او

مشتلق خواهم داد.



نوشته شده توسط ناظر توحیدی ثمرین در 7 / 7 / 1392

سرعت گیر

اینجا کویر

سخت راه بندان است

درپایتخت

انگار

سرعت گیر گیچ دیگری گذاشته اند



نوشته شده توسط ناظر توحیدی ثمرین در 6 / 7 / 1392

مطالب پیشین


Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by mashgezendegi